فهم فلسفي از رويداد ها ما را براي درک معناي زندگي و هدفِ هستي مدد ميرساند. در هنگامة بيماري کرونا بسياري از آموزه هاي فلسفي موردِ بازخواني قرار گرفته و پرسشهاي جديدي را بوجود آورده اند.
ويژگي مهم اين وضعيت واردِ شدنِ انسان در دايرة بازفهمي قدرتِ علم است. چيزي که يادآورِ غفلت از دردها و رنجهاي انساني، يکه تازي و استيلاي عقلانيتِ صوري بر ابعادِ زندگي مدرن ميباشد.
بيماري ميتواند در درونِ شرور، درد ها و رنج ها، مانندِ همه شروري که جهان را فراگرفته قرار بگيرد، اما بيماري کرونا افزون بر درد و رنج جسمي و روحي، رنج معرفتي را نيز به نمايش گذاشته است.
غمها و نگرانيهايي که انسانِ امروز به واسطة فراگير شدنِ بحران شيوع کرونا دارد، با بسياري از رخدادهاي ديگر متفاوت است. کرونا در واقع زيست جهانِ انسان و بنيادهاي معرفتي او را متحول نموده و نوع نگاه اش در رابطه با قدرتِ علم را دچارِ تغيير کرده است.
انسانِ امروز که مغرورِ دستاوردهاي عقلانيتِ صوري و پيشرفت هاي تکنولوژيک گرديده بود، تصورش اين بود که ميتواند بر هر امري فائق آيد، همانگونه که هگل در کتابِ “عناصرِ فلسفة حق” مدعي بود: “انسان مسلط بر طبيعت و جهان شده است و خِرَد جديدِ بشر توانسته سلطه و چيرگي انسان بر عالم را حاکم کند”، اما با آمدن کرونا اين تصور در حال دگرگوني است. بنابراين کرونا تنها يک بيماري نيست، بلکه رخدادي به شمار مي رود که پايهايترين تنگناهاي بشري را به ما نشان ميدهد و موجبِ بازفهمي انسان دربارة ادامة حيات، نظامهاي فکري، سيستم هاي قدرت، نظريه هاي دانش و رژيم هاي حقيقت خواهد شد، دگرديسي که باعث ميشود انديشمندان نه تنها در اين دورة سخت در بارة درد ها و رنج هاي جسمي و روحي بيانديشند که پيرامون رنجوريهاي فکرياي که بشر تا پيش از اين دچارش بوده و از آن آگاهي نداشته است، نيز تأمل
نمايند.
زماني که هايدگر مقالة مشهورِ “پرسشي در بابِ تکنولوژي” را ارائه کرد، به دو مسئلة اساسي پرداخت:
- آيا تکنولوژي و علم بر ما قاهر خواهد شد؟ ما را از غرايزِ بنيادين و زندگي مان دور خواهد ساخت؟
- آيا انسانها ميتوانند با اين لجام گسيختگي که تکنولوژي پيدا نموده، بر او فائق آيند و جلو آن را بگيرند؟
در ديدگاه فيلسوفانِ وجودگرا يک اميدي وجود دارد، و آن بازگشتِ انسان به فهم بنيادينش ميباشد.
اوضاع کنوني در واقع ناشي از آن است که انسان از تقويتِ بنيادهاي عقل غافل شده است. “ياري جستن از عقل” ما را وادار ميکند که در روندِ اين تکاپو جايگاه اخلاق در مناسبات انساني را نير بازسازي نماييم، به گونة که افزون بر داشتن دغدغة مصونيتِ خويش، با “ديگري” نيز “نزديکتر و مهربانتر” باشيم. چانچه الکساندر پوشکين ياد آور شده است. او زماني که به دليل “وبا” در قرنطينه قرار داشت در قالبِ شعري سروده بود :
از عقل ياري مىطلبيم
بيماري را با قدرتِ دانش ميزداييم
و روزگارِ تجربههاي دشوار را
در هيأت يک خانواده پشت سر ميگذاريم
ما پالودهتر و عاقلتر خواهيم شد
تسليم تاريکي و ترس نميشويم
بلکه جان تازة ميگيريم و با هم
نزديکتر و مهربانتر خواهيم شد
بنابر آن، اين بيماري اگر بتواند تنبهي براي ما باشد، ما را از حيثِ عقل، عاقلتر و از لحاظ معنوي مهربانتر خواهد ساخت.
با وجودِ اينکه بيماري کرونا موجبِ تقويتِ ناسيوناليزم ميشود و نقش دولتها را بيشتر از پيش فزوني خواهد بخشيد، اما اين گرايش را نيز بوجود ميآورد که انسان، بازبيني از تصويرِ عقل را نيز تجربه نمايد.
فهم مجدد از عقل اين فرصت را بوجود ميآورد که انسانها بفهمند که ديگران و جانهاي آنها آنچنان ارزشمند اند که در پيوندِ تنگاتنگ با زندگي و حياتِ شان قرار دارد.
اگر در دوران پيشاکرونا سطح زندگي با سودآوري تکنولوژي و تسلط بر طبيعت محاسبه ميشد، دوران پساکرونا بدون شک انگارة جديدي را عرضه خواهد کرد، و آن درک تازة از خوشبختي است که در بازفهمي از عقلانيت و معنويت، ميسر خواهد شد، روندي که پرده از روي علم زدگي و علم ستيزي هردو بر ميگيرد و زمينة پاگيري و گسترش عميقترِ دانش و عرفانِ جلوگيري از ويرانگري هاي زيست محيطي، تخريب جنگلها، بهم خوردن اکوسيستم هاي طبيعي گياهي و حيواني، آلودگي هاي صنعتي و توليدي و نيز آلودگي آبها، هوا و زمين را بوجود ميآورد. به همين جهت پيام عمدة دوران پساکرونا اين خواهد بو که:
محيط زيست را تخريب نکنيم تا بشريت امکان زندگي بهتر و بيشتر را داشته باشد.