سیاسی

چرا حکومت از اذعان به نسل‌کشی هزاره‌ها هراس دارد؟

اخيراً شماري از فعالان شبکه اجتماعي توييتر با راه‌اندازي هشتگ “StopHazaraGenocide”، در پي تعريف کشتار هزاره‌ها به عنوان نسل‌کشي (Genocide) اند. اين گروه استدلال مي‌کنند که کشتار سيستماتيک هزاره‌ها در افغانستان مصداق آشکار نسل‌کشي است و جامعه جهاني بايد زير عنوان نسل‌کشي، اين کشتار را  نکوهش کند.

جنگ در افغانستان خانه‌ي همه را ويران کرده و کمتر خانواده‌يي يافت خواهد شد که عزيزي را در جنگ‌ از دست نداده باشد. همه‌ي اقوام در افغانستان بهاي سنگيني را پرداخته‌اند و اين روند کماکان ادامه دارد، در شرق، غرب، شمال و جنوب کشور انسان‌هاي زيادي اعم از نظاميان و غيرنظاميان قرباني سفاهت و جنگ مي‌شوند و اين حقيقت را نمي‌توان کتمان کرد.

اما در افغانستان شماري از هويت‌هاي نژادي و مذهبي به صورت مشخص به دليل هويت‌شان هدف قرار مي‌گيرند و هزاره‌ها نيز در اين رديف قرار دارند. خصومت عليه هزاره‌ها در افغانستان هم ماهيت مذهبي دارد و هم نژادي؛ هزاره‌ها به دليل گرايش به مذهب تشيع از سوي گروه مذهبي غالب (سني‌ها) کافر و مهدورالدم تلقي مي‌شوند و اين خوانش در مقاطع مختلف تاريخ امکان تبديل‌شدن به فعل را به صورت کشتار و خشونت داشته و در مواقعي در نوستالژي مذهبي و حافظه تاريخي به شکل نفرت در نهاد مذهبيون پروريده. تنفر به شکل مکتوب و هم شفاهي به عنوان ميراث مذهبي منتقل شده که سررشته آن به مجادلات سياسي و نظامي ميان اصحاب پيامبر در صدر اسلام مي‌رسد که در نتيجه‌ي آن مسلمانان به کشتار هم‌کيشان دست يازيدند و در امتداد آن کشتار هم‌کيش به تکليف ديني تبديل شد.

از زمان تشکيل واحد سياسي به نام افغانستان، خصومت مذهبي در برابر هزاره‌ها با خصومت قبيله‌اي توأم شد، هزاره‌ها به دليل گرايش مذهبي و تبار متفاوت‌شان مورد خشونت و خصومت قرار گرفتند. اين سياست روان جمعي مردم هزاره را آسيب رسانده و از سوي ديگر به عنوان ميراث معقول در ناسيوناليسم افغاني پذيرفته شد.

با رشد افراط‌گرايي ديني و سلفي‌گرايي در کشور، هزاره‌ها به عنوان هدف مشروع و آسان مورد توجه قرار گرفتند و تندروان مذهبي براي تحقق آرزوي ديرينه‌شان روند محو و نابودي اين گروه تشيع مذهب را تسريع بخشيدند. حمله به مساجد، مکاتب، کلپ‌هاي ورزشي و اماکن عمومي در غرب کابل که ساکنان آن عمدتاً تشيع مذهب‌اند، نشان داد که هزاره‌ها به صورت خاص در افغانستان مورد هدف اند. در تازه ترين مورد در حمله به کارمندان موسسه ماين‌روبي هلوترست در بغلان در آن کارمندان اين موسسه به جرم هزاره بودن تيرباران شدند. کشتار هزاره‌ها در افغانستان از آن‌جا که به هدف نابودي اين تيره نژادي و مذهبي انجام مي‌شود، نمونه بارز نسل‌کشي بر اساس تعريف کنوانسيون جلوگيري از نسل‌کشي و مجازات آن است. اما چرا تعريف کشتار هزارها ذيل مفهوم نسل‌کشي حساسيت برانگيز است؟

در يک تصنيف نانوشته، هزاره‌ها جايگاه اجتماعي پاياني دارند و به صورت استادانه نظام و ساختار موجود که در راستاي منافع گروه غالب قرار دارد، اين تصنيف را تأييد مي‌کند. از لحاظ تاريخي و در نتيجه سرکوب متداول، اهميت جان يک هزاره موضوعيت خود را در فرهنگ سياسي غالب از دست داده و ادعاي حق طلبي و توقف کشتار از اين نظر دهن کجي به ساحت مقدس شمرده مي‌شود. از سوي ديگر با پذيرفته‌شدن نسل‌کشي از سوي ساختار حاکم امکان تأمين حقوق هزاره‌ها و باز شدن پرونده‌ي نسل‌کشي از گذشته تاکنون فراهم مي‌شود.

چون ساختار حاکم و ارزش‌هاي آن بر بي‌عدالتي استوار است و بر ستم اصرار دارد، هرگونه حرکت انساني مشمول اذعان به نسل‌کشي هزاره‌ها به زيان ساختار و ارزش‌هاي آن است. به همين دليل ساختار حاکم از طريق وابسته‌گانش تلاش دارد تا تقصير را با بهانه قراردادن لشکر فاطميون به گردن هزاره‌ها افکند. از نظر ساختار حاکم، چون ايران در جنگ با داعش در سوريه از هزاره‌ها استفاده کرده، بنابرين ديگر هزاره‌ها به مرگ تسليم شوند و به آن اعتراضي نکنند.

جدا از اين حکومت و ساختار حاکم در کشتار هزاره‌ها درنگ نخواهد کرد و چنانچه حادثه بهسود و کشتار غيرنظاميان هزاره توسط پوليس ثابت کرد که حکومت امکان سرکوب و کشتار هزاره‌ها را حق قانوني خود مي‌داند. اگر غير از اين است چرا اصرار دارند، آفتاب را با دو انگشست پنهان کنند. اين استدلال که نسل‌کشي خواندن کشتار هزاره‌ها وحدت ملي را آسيب مي‌رساند، نيز ادعاي مضحکي‌ست. اولاً مخدوش‌کردن وحدت ملي و متلاشي‌کردن آن جزء خط‌مشي حکومت است و از سوي ديگر چه‌گونه نسل‌کشي خواندن کشتار هزاره‌ها مي‌تواند، وحدت ملي را آسيب رساند؟

شهروندان افغانستان نبايد از اقدام که باعث تأمين عدالت مي‌شود ناراض شوند و چون تعريف کشتار هزاره‌ها ذيل مفهوم نسل‌کشي به التيام دردهاي اين تيره‌ي نژادي و تأمين عدالت کمک مي‌کند، مايه‌ي مسرت جمعي و عامل تأمين وحدت ملي مي‌تواند باشد. حقيقت اين‌ است که «وحدت ملي» در افغانستان يک مفهوم تهي و وسيله‌يي براي فريب مردم به منظور استفاده‌هاي سياسي و تداوم ستم است. هربار که صدايي براي تأمين عدالت بلند مي‌شود، گروهي به شمول حکومت مردم را به سکوت فرا مي‌خوانند و فرياد مي‌کشند که «خاموش باشيد که وحدت ملي آسيب مي‌بيند.»

اين نيرنگ ديگر کارساز نيست و کساني‌که مخالف نسل‌کشي خواندن کشتار هزاره‌ها هستند در حقيقت غرض سياسي، نژادي و مذهبي دارند و چنين استدلال هيچ منطق انساني در پي ندارد و در عوض به تداوم ستم و توجيه کشتار کمک مي‌کند.

سلام وطندار

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار