سیاسی

نگاه ناباورانه واشنگتن، مسکو و پکن به حکومت افغانستان!

نورالله ولی‌زاده

تأملي بر اظهار نظرهاي مقام‌هاي امريکايي، روسي و چيني در مورد حکومت افغانستان، حاکي از نوعي نگاه ناباورانه آنان به توانايي حکومت افغانستان در حفظ نظام موجود است. ميان اظهارات اين مقام‌ها در مورد حکومت افغانستان مشابهت‌هايي ديده مي‌شود.

به نظر مي‌رسد که واشنگتن، مسکو و پکن در اين زمينه اتفاق نظر دارند که رهبران سياسي حکومت فعلي افغانستان بايد صحنه را به يک دولت جديد ترک کنند. هم‌چنان ميان سه قدرت ياد شده در مورد اين‌که حکومت جديد چگونه باشد شباهت ديدگاه زياد ديده مي‌شود. چنان مي‌نمايد که اين سه کشور به نحوي با ترديد  و اکراه پذيرفته‌اند که طالبان بخش عمده قدرت را در افغانستان در دست داشته باشند.

گذشته از اين‌که مسکو و پکن اخيراً با گرمي از هيأت طالبان استقبال کرده و چراغ‌سبزي به اين گروه روشن کرده‌اند، اظهارات مقام‌هاي امريکايي و روسي در مورد رهبري حکومت افغانستان بيشتر انتقادي است.

چند روز پيش، وزير دفاع امريکا گفت که وظيفه حکومت افغانستان اکنون اين است که از شهرها و شاهراه‌ها محافظت کند. او اين اظهارات را در واکنش به راه‌اندازي عمليات‌هاي نيروهاي دولتي افغانستان در پس‌گيري مناطق از دست رفته بيان داشت. حرف وزير دفاع امريکا اين بود که حکومت افغانستان بايد به حفظ شهرها و شاهراه‌ها(مناطق باقي مانده) تمرکز کند نه به پس‌گيري مناطق از دست رفته. اين اظهار نظر، حاوي نوعي انتقاد از عملکرد حکومت افغانستان و نوعي انتقاد از برنامه‌ريزي عملياتي بود. گويا پنتاگون به اين باور است که حکومت افغانستان توان تشخيص اولويت‌هاي جنگي را ندارد.

به تازه‌گي شارژدافير سفارت امريکا در کابل، بر لزوم تهيه يک استراتيژي واضح جنگي از سوي رهبري حکومت افغانستان تاکيد کرده است. او گفت: «…رهبري کشور بايد يک استراتيژي واضح را دنبال کنند، استراتيژيي که نيروها را محافظت کند و نيز به افغانان از توان‌مندي نيروها و توان‌مندي جمهوري اسلامي اطمينان دهد.»

اين اظهارات نيز به معناي درس دادن به حکومت افغانستان است. گويا سفارت امريکا در کابل به اين نظر است که حکومت افغانستان هنوز براي جنگ نيز استراتيژي روشني ندارد. اين گونه اظهار نظر در واقع مبين ديدگاه منفي، ناباورمندانه و انتقادي دولت امريکا نسبت به رهبري حکومت افغانستان است. هرچند مقام‌هاي امريکايي پيوسته بر توانايي نيروهاي امنيتي افغانستان تاکيد مي‌کنند، اما اين تاکيد در مورد حمايت از رهبري حکومت فعلي نيست.

همچنين ضمير کابلووف نماينده ويژه رييس جمهوري روسيه در امور افغانستان، اظهارات انتقادي تندي عليه رهبري حکومت افغانستان مطرح کرده است. آقاي کابلووف با اشاره به تيره شدن روابط کابل-اسلام‌آباد، مقام‌هاي حکومت افغانستان را متهم به فرافگني مشکلات داخلي کرده و گفته که متهم ساختن پاکستان از سوي رهبران کابل بخشي از همين فرافگني است. او گفته: «…گاهي اوقات به نظر مي‌رسد، در کابل کساني‌که بايد پاسخگو و از خاک‌شان در برابر طالبان دفاع کنند، وقتي در اين کار شکست مي‌خورند به دنبال پيدا کردن گوسفند قرباني هستند، پاکستان هميشه يک هدف بسيار مناسب است.»

اين اظهارات کابلووف به صورت واضح طرفداري از پاکستان در برابر افغانستان است. هم‌چنين به گونه ضمني اين اظهارات، حمايت از طالبان در برابر حکومت افغانستان است. در واقع کابلووف، در عين حالي که پاکستان را در تيره شدن روابطش با کابل بي‌تقصير مي‌داند و حکومت افغانستان را مقصر اين کار مي‌داند، بلکه رهبري حکومت افغانستان را متهم به ناتواني در مقابله با طالبان و رفتار غيرمسوولانه در قبال سرنوشت کشور مي‌کند. چندي پيش نيز وزير خارجه حرف‌هاي مشابهي به آدرس رهبري حکومت افغانستان گفته بود.

چين هرچند تا کنون بسيار واضح موضع خود را در قبال حمايت از حکومت افغانستان يا طالبان بيان نکرده، اما سفر اخير هيأت طالبان به چين و گفت‌وگوهايي که ميان مقام‌هاي چين و طالبان صورت گرفته نشان‌دهنده نوعي تمايل چين به همکاري با طالبان منحيث يک گروهي است که ممکن در آينده صاحب قدرت يا بخشي از قدرت در کابل باشد.

با اين حساب، براي حکومت افغانستان دشوار است که با اين ناباوري‌ها کنار بيايد. در واقع جنگ جاري در افغانستان جنگ ميان سه قدرت ياد شده است. چين و روسيه حتم دارند که امريکا بخاطر متشنج ساختن اوضاع سياسي و امنيتي در افغانستان، به حضور نظامي خويش با عجله در اين کشور پايان داد. اين چيزي است که در چند روز اخير مقام‌هاي چيني و روسي با صراحت بيان داشته‌اند. اين در واقع بخشي از جنگ سرد ميان امريکا و چين و روسيه است.

با توجه به اين‌که امريکايي‌ها از عدم تمايل خود به ادامه همکاري و حمايت از حکومت افغانستان پرده برداشته‌اند، حفظ وضعيت موجود در افغانستان و بقاي نظام کنوني از نقطه نظر حمايت خارجي، ايجاب آن را مي‌کرد که از ميان روسيه و چين يکي با جديت و قاطعيت از حکومت افغانستان حمايت مي‌کرد و اين حمايت به ترتيبي مي‌بود که يکي از دو کشور ياد شده، هيچ گونه روي خوشي به طالبان نشان نمي‌داد و بلکه در جنگ طالبان و حکومت، جانب حکومت را مي‌گرفت و خلاهاي برخاسته از خروج نيروهاي امريکايي از افغانستان را پر مي‌کرد. اما چنان‌که ديده مي‌شود، هيچ يک از دو کشور ياد شده، حاضر به چنين کاري نيست. هر دو کشور ياد شده، وضعيت بد سياسي و امنيتي فعلي افغانستان را محصول اقدام خصمانه امريکا مي‌دانند و به اصطلاح آن را کثافات برجامانده از حضور امريکا عنوان مي‌کنند که حاضر نيستند آن را پاک کنند. معناي چنين چيزي اين است که حکومت افغانستان از نقطه نظر داشتن يک حامي قابل اعتماد خارجي، متکايي ندارد.

چنان‌که مبرهن است، حمايت خارجي از نظام حاکم در افغانستان، يکي از مؤلفه‌هاي ثبات و بقاي نظام است. در کنار اجماع ملي و تفاهم ملي و رضايت داخلي از عملکرد نظام، لازم و حتمي است که يکي از چند قدرت بزرگ جهان با حمايت جدي و قاطع از نظام حاکم در افغانستان، در واقع تضمين بقا و حفظ نظام را بدهد. هرگاه چنين حمايتي نباشد و بر عکس تمامي کشورهاي قدرتمند به نحوي به دشمنان نظام(در اينجا طالبان) چراغ سبز نشان دهند و فرش سرخ زير پاي شان هموار کنند، براي رهبري حکومت در کابل دشوار مي‌شود که بتواند وضعيت را در کنترل نگهدارد.

اين در حالي است که بوجود آمدن اجماع ملي و رضايت عمومي از نظام نيز بستگي زيادي به داشتن يک حامي خارجي دارد. هرگاه يکي از قدرت هاي بزرگ جهان به صورت جدي از نظام حمايت کنند، بسياري از احزاب و گروه‌هاي سياسي داخلي نيز تمايل به همکاري با نظام پيدا مي‌کنند و حتا کسب حمايت و همکاري جريان هاي سياسي از طريق اعطاي برخي از امتيازات مادي مقدور است. اما در صورت نبود يک حامي قدرتمند بيروني، جريان‌هاي سياسي داخلي نيز نه تنها که تمايلي به همکاري با نظام نخواهند داشت بلکه در صدد برقراري روابط با خارجي‌ها و گروه‌هاي مخالف نظام شده و به اصطلاح در فرآيند براندازي نظام مشارکت مي‌جويند.

چنان‌که اشاره رفت، از مواضع رسمي و اظهارات مقام‌هاي کشورهاي قدرتمند جهان(به ويژه امريکا، روسيه و چين) چنين بر مي‌آيد که آنان در تلاش اند تا خودرا قانع بسازند که مي‌توانند با يک رژيم طالباني يا رژيمي که بخش عمده قدرت در آن به طالبان تعلق داشته باشد، کار کنند.

اين تلاش‌ها به صورت يک فرآيند مطرح است که مراحل ابتدايي آن طي شده و به مراحل نهايي رسيده است. تقريباً آنان قانع شده‌اند که راي دادن به يک نظام طالباني کار درستي(يا عجالتاً از روي ناچاري مي‌تواند به عنوان يک تصميم درست تلقي شود) است. با اين حال، براي دستگاه ديپلماسي حکومت افغانستان بسيار دشوار است که اين فرآيند را معکوس بسازد.

امريکا، پاکستان و قطر در دست‌کم دو سال اخير زياد تلاش کردند که کشورهاي ياد شده را به چنين چيزي راضي بسازند. تغيير ذهنيت‌ها در واشنگتن، مسکو و پکن به يک امر دشوار مبدل شده است. شايد دست‌کم به سه سال زمان نياز باشد که حکومت افغانستان هم‌زمان با پيشبرد يک جنگ پيروزمندانه در برابر طالبان، يک«دپيلماسي فعال برگشت به حالت قبلي» را در پيش گيرد. تا آن‌گاه که کشورهاي قدرتمند ياد شده، به اين باور برسند که حکومت افغانستان در برابر حملات رو به افزايش طالبان و تبعات منفي ناشي از جنگ جاري، تاب و توان ايستاده‌گي را دارد و واژگون نمي‌شود. اين زماني است که به نظر مي‌رسد خارج از محدوده محاسبات و معادلات سياسي جهاني و منطقه‌يي است!!

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار