اخبار
نوروز و ديدگاه فرهنگيان
محمد اسحق فایز
در بحبوحهٔ طلوع امیدی برای مردم ما که مژدهٔ صلح و آرامش و نوید پایان جنگ های ویرانگر را دارد، نوروز نیز از راه رسید. این رسم کهن مرده ریگ نیاکانِ با تمدن ماست که صدها سال مىشود سینه به سینه و نسل به نسل در پویه های تکامل زندهگی، به ما رسیده است و ما نیز ملزم و مکلف به نگهداشت آن هستیم.
از اینست که میگویند نوروز آیین تکوین طبیعتست که با نو شدن سال ها، پیش میآید تا به ما نشان بدهد که من نو شده ام، شما نیزچشم از خواب غفلت باز کنید و راه بیداری در پیش گیرید و نو شوید!
هرچند چون آفتاب روشنست که نوروز و جشن سال نو، مبنا و ریشهی دینی ندارد، اما مغرضان و دشمنان تعالی و فرهنگ، آن را رسم مجوسی میدانند که نمایانگر بینش کوتاه و جهالت آشکار شان میباشد.
در حالی که کشور عزیز ما در شراره های جنگ و نفاق میسوزد و هر روز جوانان، پیران، زنان و کودکان مان قربانی امیال جنگ افروزان میگردند، دشمنی با نوروز نیز بالا گرفته است. این نشانه تبعات ناگوار و نامیمون جنگیست که بیش از چهل سال است خانه و روزگار ما را میسوزد. نوروز! این رسم پارینه ودیرینه را پاس داریم که آیینهٔ تمام نمای فرزانهگی و خردمندی پدران مان بوده است.
سید حسین اشراق
“نوروز” از جشن های مهم شرقی به شمار میرود و حامل ارزش های برجسته و ممتاز است. در واقع رخدادِ “نوروز” یک نماد است؛ نماد نوآوری و طراوت و جوانی و نشاط، همچنان نماد مهربانی و محبت به یکدیگر به شمار میرود.
“نوروز” بیگمان بسترِ ارزشمندِ محکم کردن روابط دوستی و مهربانی میان دوستان، آشنایان و زدودن کینه ها؛ چون بهار، مظهر طراوت است، مظهر نشاط است و همه این معانی در واقع در بهار وجود دارند و این یک امتیاز است برای مردم حوزهٔ تمدنی ما که نوروز را آغاز ِسال نو در نظر گرفتهاند؛ به خاطر این که حامل این معانی برجسته است، بایستی پاس داشته شود، جنبه های فرهنگی و اجتماعی آن توسعه پیدا کنند و میمون تلقی گردند.
بشیر احمد انصاری
نوروز به هيچ دين و آيينى رابطه ندارد. اين مناسبت؛ نه ميراث سليمان عليهالسلام است، طورى كه البيرونى مدعى بوده، و نه ميراث زردشت و يا مسيح ويا ديگران مىباشد؛ نوروز ميراث اسلام هم نيست. نوروز جشن آفرينش خدا است كه طبيعت در آن فرش حريرين خود را فرا راه ما مىگستراند و پروانه مىرقصد و بلبل آوازخوانى مىكند.
پرتو نادری
نوروز و سالتان خجسته باد، همميهنان عزيز!
نوروز امسال نوروز يک سده است. ما سدة سيزدهم
خورشيدي را پشت سرگذاشتيم و رسيديم به سدة
چهاردهم. سدة بيستم براي ما بيشتر سدة بدبختيها و سدة استبداد بود. جهان در اين سده به قلة هاي بلند توسعه سياسي،اقتصادي و اجتماعي دست؛ اما جنگهاي خونين و ويرانگري پشت سرگذاشتيم، ما در اين سده بيشتر عقب گشت داشيم تا توسعه. ما قهرمانان شگفتي هستيم. گاهي برخلاف جريان دريا شنا ميکنيم و گاهي برخلاف حرکت زمان گام بر ميداريم. حال که به سال نو نه؛ بل به سدة رسيديم، کاش بتوانيم کارهاي خود را در روشنايي خرد مرور کنيم. تجربههاي خود را مرور کنيم تا سده پيش رو براي سرزمين ما سدة توسعه، آباداني، آزادي و دموکراسي باشد! آخر ما همهگان شدهايم ذوالقرنين. ذوالقرنينها بايد دور انديشي داشته باشند. به ياد داشته باشيم که در بدترين وضعيت سياسي- اجتماعي از مرز گذشته ايم. نبايد به نيروهاي جاه طلب و تماميت خواه و تفرقه افکن اجازه دهيم که ما را رد مرز کنند. ما شايسته هرگونه پيشرفت و رفاه اجتماعي هستيم! روز و روزگار تان خرم باد!
افسر رهبین
نوروز، کهن ترین و پایاترین جشن آریایی پنداشته می شود که بر بنیاد برخی از روایات تاریخی؛ پیشینة آن به جمشید میرسد.
نوروز، نخستین روز سال خورشیدی است، مردم در این روز جامه های نو به تن می کنند، به خانه های همدیگر میروند، شادی و سرور و پایکوبی میکنند؛ به سبزه کوبی به دشت ها می روند….
در اوستا، به گونة روشن از «نوروز» یادی نیامده است، مگر اشارة کوتاهی رفته است؛
«نوروز در روزِ هرمُزد از ماه فروردین واقع گردد و نام عالیترین مظهر دین زردشت بدین روز نهاده شده…»
در متون کهن ادبیات پارسی، از نوروز فراوان یادشده است. در شاهنامه میخوانیم:
مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نَو کند نامِ اسفندیار
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همی «زند» و «استا» به مشت
نگه دارد این فرّ و جشنِ سده
همان فرِّ نوروزِ آتشکده
در تاریخ بیهقی نیز اینگونه آمده است:
«و روز پنجشنبه هژدهم ماه جمادی الآخر، امیر به جشن نوروز بنشست و هدیه ها بسیار آورده بودند و تکلّف بسیار رفت و شعر شنود، از شُعرا…»
بیرونی نیز در التّفهیم چنین آورده است:
«نوروز، نخستین روز است از فروردین ماه. از این جهت نوروز نام کردند، زیراکه پیشانیِ سالِ نو است و آنچه از پسِ اوست از این پنج روز، همه جشن هاست…»
پس از ورود اسلام به سرزمین های خراسان، نوروز در برخی از موارد رنگ مذهبی و اسلامی به خود گرفت. چنان که برافراشتن جهندة مولا علی در بلخ، که در نوروز برافراشته میشود و موارد مشابه در کابل و برخی دیگر نقاط افغانستان.
جشن نوروز در کشورهای؛ افغانستان، ایران، تاجیکستان، ازبیکستان، آذربایجان،ترکمنستان، قزاقستان، قرغزیستان، گرجستان، ترکیه، سوریه، عراق، هند، پاکستان، مقدونیه برگزار میگردد. همینگونه؛ با مهاجرت ایرانی ها و افغانستانی ها به غرب، در کشورهای غربی نیز جشن نوروز با برگزاری محافل شادمانی و سمنک، سفرة هفت سین، هفت میوه و دیگر برنامه های فرهنگی برگزار میگردد.
در هندوستان با ورود پارسی زبانان به شبه قاره، برگزاری جشن نوروز آغاز گردید. سلطان غیاثالدّین بلبن(664 ـ 668 حکومت) و غیاث الدّین تغلق(752 ـ 790 حکومت) به نوروز توجه خاص داشتند و این جشن را در قلمرو های خود برپا می داشتند.
ظهیرالدّین بابر و فرزندان او نوروز را خیلی ارج مینهادند و هرکدام در زمان فرمانروایی خود این جشن را در قلمرو های خود به گونة رسمی برگزار مینمودند. مگر این جشن در روزگار جهانگیر با فرّ و شکوه فراوان برگزار میشد. تحفه بخشیدن از سوی شاه، برگزاری مراسم رقص و مشک افشانی به گونة گسترده انجام میگردید.
امّا اورنگ زیب عالمگیر، که یک شاه متعصّب بود برگزاری جشن نوروز را منع کرد.
در افغانستان؛ هنگامی که طالبان برکابل و دیگر نقاط کشور دست یافتند، جشن نوروز را حرام خواندند و مردم را از برگزاری این جشن باشکوه نیاکان پرهیز نمودند.
نوروز اکنون با عضویت کشورهای عضو نوروز، به عنوان یک جشن فرهنگی منطقه ای در حافظة جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
اگر رنگ آیینی و اسطوره ای نوروز را هم یک سو نهیم، نوروز پیام آور بهار و رستاخیز خاک است. چه نیکوست، به این جشن شکوهمند اساطیری، از نو در سرزمین دلها تخم آشتی و مهربانی بکاریم و عشق را به جای کین و ستیز به پاسداری برخیزیم. تا جهان برای همه آدم ها بهشت گردد.
فاضل سانچارکی
سال نو و نوروز باستانی در فرهنگ و تمدن آریایی ها ریشهٔ عمیق و کهن دارد و شاید طبیعیترین جشن ملتهای جهان باشد.
امروزه نوروز و سال جدید خورشیدی در بیشتر کشورهای شرق میانه، آسیای مرکزی، قفقاز، شبه قاره هند و بالکان جشن گرفته میشود. اما در مرکز این حوزهٔ بزرگ تمدنی، افغانستان یکی از کشورهایی است که به عنوان قلب و خاستگاه آن به شمار میرود و نوروز در آن رنگ و بوی و جلوه و پیام دیگر دارد؛ نوروز، روزی است که فصول به اعتدال میرسد، شب و روز برابر میشود، خاک نفس میکشد و زمین زنده میشود.
در این فصل است که جهان همراه با جان انسان منقلب میگردد، جنبش و شور و غوغایی در طبیعت و درون انسان همزمان بر میخیزد و هر دو را به جنبش و سیالیت و تکاپو وا میدارد. همان سان که طبیعت از دل خاکتیره، خرمن خرمن گل و گیاه و شقایق با رنگ ها و جلوه های متنوع و رنگارنگ به ارمغان میآورد، انسان نیز از شور آفرینش و ابداع و نوآوری لب ریز میشود و بیتاب میگردد، این همه شعر و قصیده و ساز و سرود و آواز که بر لب ها جاری بوده و فرهنگ ما را در تاریخ، غنی و فربه و پربار ساخته است، همه از فیض نسیم نوروزی و معجزهٔ فصل بهار است. کشور ها و ملت های دیگر نیز سال های جدیدی دارند و گردش سنوات خود را جشن میگیرند، اما جشن نوروز و میلهٔ باستانی گل سرخ در کشور ما چنان طبیعی است و چنان رنگ و بوی دلاویز، بر انگیزاننده و شورانگیز دارد که در هیچ جای دنیا دیده نمی شود، زیرا که جشن نوروزی ما همپای بیداری طبیعت و جامه بدل کردن باغ و راغ و دشت و دمن است!
نوروز، روزی است که خاطرهٔ به عدالت نشستن جمشید و بار عام او را در این ایام در یاد ها زنده میسازد و این سنت تاریخی عدالت خواهی را با میلهٔ باستانی گل سرخ، بر افراشتن جهندهٔ مولا علی در بلخ با نبض خاک و قلب زمین پیوند میزند و در شکفتن گل سرخ و جوشش و زمزمهٔ آمو و سرود و ترانهٔ جوباران جاودانه میسازد. به این خاطر است که در نوروز دعا میکنیم خداوند حال ما را به نیکوترین حال متحول سازد و خردمندی بیشتری برای تدبیر زندهگی به ما عنایت فرماید.
نوروز تان مبارک!
حمیدالله بخشی
نوروز نماد جاودانهگى و تجديد حيات است. نوروز عيد طبيعت است. نوروز نشان از قدرت لايزال الهى و تجديد حيات است كه زمين جامه زمردين به تن مىكند و همه را به سوى خود فرا مىخواند. همه جنبندهگان به استقبال طبيعت مىآيند. پرندهگان آواز مىخوانند، درختان شگوفه مىكنند، سبزه ها مىرويند، شرشره آب، آسمان نيلگون و هواى خنك بهارى؛ همه دست افشان و پاىکوبان عيد طبيعت را جشن مىگيرند و سال نو را به فال نيك آغاز مىكنند.
زبیر رضوان
نوروز، جشنيست بيآزار و تنها خدمتي که از ما ميخواهد کاشتن است و سبز ساختن. نه به دستي جاني را بايد گرفت و نه به فکري جايي را ويران بايد کرد. پيام زندهگاني دارد و طرح نو براي فرداي نو. به پيشواز اين جشن سبز بايد رفت و از تحريم آن پرهيز بايد کرد. مگر ميشود آغاز را تحريم کرد؟ مگر ممکن است به زندهگي نه گفت؟
بيخيال ذهنيت حرامپندار، اين جشن بيآزار را بايد برگزار کرد.
مکارم داریوش
عيد است و آخر گل و ياران در انتظار
ساقي به روي شاه ببين ماه و مي بيار
حافظ
اصلاً پيام نمادين و سمبوليك زنده شدن دوبارة طبيعت اين است كه ما هم دوباره زنده و نو شويم؛ از درون نو شويم و به زندهگى تازهگى و طراوت ببخشيم. بهتر است تا هرچه باشكوهتر؛ با جامهها و لباس هاى رنگرنگ و با آمادهكردن هفت سين و احوالپرسى و ديدن خويشاوندان از نزديك؛ از اين جشن باستانى تجليل كرده، آن را به نسل هاى بعدى انتقال بدهيم و نگذاريم كه اين مناسبت و رسم ديرينهيى مان از ميان ما زدوده شود. به كسانى كه هنوز هم بر حرام بودن اين جشن باستانى تاكيد مىكنند بايد گفت… أفلا تعقلون!