سرمقاله
ماين های مقناطيسی و کنار جاده هر روز قربانی می گيرد
در اين روزها شهريان کابل شاهد سه الي چهار انفجار ماين کنار جاده و ياهم مقناطيسي اند که سبب کشته شدن، افسران، کارمندان دولت و مردم غيرنظامي ميگردد.
جلسات شش و نيم توانست ميزان سرقت و چپاول اموال شهروندان را تاجايي بگيرد، اما استفاده از ماين مقناطيسي و کنار جاده و همچنان قتل هاي هدفمند هر روز خانواده هاي زيادي را داغ دار ميکند. اگر اين وضع ادامه يابد طبعي است که اين حوادث به عنوان رويداد هاي دايمي پذيرفته خواهد شد و مردم به آن عادت کرده و خواهند کرد.
ارگان هاي امنيتي هر روز مدعي ميشوند که شماري از ماين گذار ها را در شهر کابل بازداشت کرده اند، اما از جريان تحقيق افراد مظنون نه اطلاع رساني ميشود و نه هم شاهد تغيير در وضعيت امنيتي هستيم. مردم ميپرسند تا کي اين وضع ادامه خواهد يافت؟
پاسخ هاي سر به بالاي مسوولان امور نه تنها قناعت مردم را حاصل نکرده بل هر روز ديده ميشود که از کنار دولت فاصله ميگيرند. بي اعتمادي مردم نسبت به دولت بنيان اين نظام را از ميان ميبرد.
دولتي که توسط مردمش حمايت نشود به صورت طبعي محکوم به شکست است و سياست مداران نظام هم در بيرون ساختار دولت از يک تشکل اساسي برخوردار نيستند، زيرا بايد اپوزيسيون سياسي در چنين وضعيتي سعي کنند که ابتکار عمل را در دست گيرند.
آيا مشکل در سطح رهبري کشور است و يا راستي هم نهادهاي امنيتي و دفاعي توان لازم را در دفاع از کشور را آهسته آهسته ازدست ميدهند. جنگ مستقل نيروهاي مسلح کشور در بسياري از جبهات نشان داد که سربازان ارتش با کمال شجاعت مي رزمند، اما اصل قضيه اين است که مسوولان امنيتي توان مديريت براي تأمين امنيت شهر را ندارند.
تداوم وضعيت موجود ممکن است اثرات ناگواري را در قبال داشته باشد که جبران آسيب هاي را که بدنه نظام از آن رنج ميبرد دشوار و حتا ناممکن بسازد.
اسلام آباد مشخص است که برنامه فروپاشي را دارد و ميخواهد دست آورد هاي دو دهه گذشته بارديگر از دست برود و افغانستاني باشد که توان سرپا ايستادن نداشته باشد.
معضل بزرگ ديگر که جداً آينده را به خطر مواجه ميسازد فقر، بيکاري جوانان، عدم حاکميت قانون و بي عدالتي سبب شده است که آينده کشور مکدر و تاريک باشد. سياست مداران که از برکت سياست سرمايه دار شده اند ديگر انگيزه معنوي براي مبارزه مسلحانه را نداشته و قشر بعدتر آنها دل زده و مايوس اند.
افغانستان درحال حاضر نياز رهبري مدبر و دلسوزانه دارد که ما از آن محروم هستيم، قومي گرايي سود جويانه، جوان گرايي غيرمعقول، سوء استفاده از منابع مادي حکومت، گسترش فساد اخلاقي در رده هاي بالايي حکومت، تقابل مجلس و حکومت، فرار مغزها از کشور و ده ها مورد ديگر نشان ميدهد که ما در يک سرا شيبي جدي قرار داريم که سقوط به آن هولناک تر از گذشته خواهد بود.
هنوز هم دير نشده است که اين باده نوشان قدرت به خود آيند و به اين مردم بيچاره رحم کنند رحم اين ها چيزي نيست جز اعتراف به نارسايي خودشان و ايجاد فضاي اعتماد ميان مردم و حکومت و اعلام اينکه اين گروه حاکم نميخواهند مردم براي آنها بجگند بل آنها در کنار مردم اند تا از حقوق بشري آنها دفاع صورت گيرد.
اگر راستي دولت خواستار صلح است بايد طرح جامع صلح را تدوين و با مردم شريک سازد و چيزي که مهم است دولت اطمينان دهد که خواستار تداوم قدرت نيست، بل خواهان حفظ دست آوردها و تأمين حقوق بشري در کشور بوده با اطمينان از آن حاضر خواهد بود که از قدرت کناره گيري کند.
چنين طرح به يقين مورد حمايت جمع کثيري از مردم قرار گرفته و جبهه دفاع از جمهوريت خود به خود استحکام خواهد يافت و آن وقت فرصت مذاکره جدي براي صلح پايه دار در کشور به وجود خواهد آمد.