سیاسی
فدراليزم و پرچمهای قومی؛ ندانستن و پذيرفتن
يکي از چيزهايي که به شدت قابل نکوهش است، ندانستن چيزي و در عين حال پذيرفتن آن است. ابوالحسن عامري از دانشمندان بزرگ اسلام گفته: «کسي که کورکورانه تقليد کند، با حيوان رام فرقي نميکند»، ابوعلي سينا نيز گفته است: «کسي که عادت کرده است که بدون دليل چيزي را بپذيرد، از فطرت انساني خارج شده است». سقراط نيز ميگفت: «زندهگي که انديشيده شده نباشد، به زيستن نميارزد».
اين مقدمه را يادآوري کردم تا بگويم که اکثر جوانان ما در مناسبات سياسي گرفتار دام تقليدند. مثلاً اگر لطيف پدرام از فدراليزم صحبت ميکند، عيبي ندارد، زيرا حداقل در اين زمينه انديشيده و فکر کرده است.
نميخواهم بگويم او مُحق است، بلکه ميخواهم بگويم مقلد نيست. در متون اسلامي نيز آمده که يک مجتهد گاهي خطا ميکند و گاهي صواب؛ کسي که به حقيقت دست يابد دو اجر را نصيب ميشود و کسي که خطا کند، يک اجر.
اما اکثريت جوانان ما بالعکس، هنگامي که از فدراليزم صحبت ميکنند، يا از برافراشتن پرچمهاي قومي در ولايتها حمايت مينمايند، اکثراً مقلدانه، کورکورانه و نينديشدهشده است: نه چند کتابي در زمينه فدراليزم خواندهاند، نه مناسبات اجتماعي و سياسي افغانستان را ميشناسند، نه از ترکيب قومي اين سرزمين درست اطلاع دارند.
مثلاً اگر شما از يک جوان تاجيکتبار فدرالخواه که اغلب از ستم قومي نيز شکايت دارد بپرسيد که در صورت فدراليشدن نظام يا تجزيه کشور سرنوشت تاجيکان شمال و جنوب چه خواهد شد، آنها را بايد کوچ اجباري بدهيم به پنجشير و شمالي، يا در همانجا تحت ستم زندهگي کنند، با تاجيکان غزنه چه کنيم، متوجه ميشويد که پاسخ ندارند. همچنان اگر از آنها بپرسيم که برافراشتن پرچم ترکستانخواهي در شمال به چه معنا است، نميدانند.
تازه سخن ديگري را نيز به زبان شان انداختهاند که منظور ما از فدراليزم، فدراليزم قومي نيست. فرض کنيد شمال فدرال شد، اوزبيکان افغانستان آنقدر سادهاند که در آنجا به جاي فرهنگ و زبان خود، فارسي را قبول کنند يا بگذارند همه چيز مطابق دلخواه شما پيش برود؟ تصور کنيد شمال را ترکستان نام گذاشتند، نخبهگان جنبش احمقند که از تاريخ بلخ، جشن جمشيدي نوروز و موارد ديگر صحبت کنند؟
من در يک يادداشت ديگر نيز تاکيد کرده بودم که متأسفانه نسل ما نسل غوغا و تقليد است، از هر جايي که صدايي بلند شود حمايت ميکند بدون آنکه آن را سبک و سنگين و محاسبه کند. احساسات ما بر منطق ما چيره است. از سر احساسات هم ندانسته رد ميکنيم و هم ندانسته ميپذيريم.
نياز است که نخبه گان تاجيک در کنفرانسي گردهم بيايند و روي ساختار نظام سياسي افغانستان بحث کنند تا از اين وضعيت رهايي يابيم.
شهيد ثاقب