
در پي افزايش ناامني و شدت نبردهاي خونين طالبان که منجر به سقوط شمار زيادي از ولسواليها شده و پاي تهديد اين گروه به کلانشهرهاي افغانستان رسيده است، هزاران خانواده ناگزير شدهاند خانههاي خود را ترک کنند و به جاهاي مصونتري آواره شوند.
شمار اندکي از آوارهگاني که از توانايي مالي خوبي برخوردار بودند راه مهاجرت به کشورهاي همسايه را در پيش گرفتهاند و شمار ديگري دل به دريا زده و در دام قاچاقبران انسان با آرزوي رسيدن به بهشت موعود (کشورهاي اروپايي) عزم خود را جزم کرده و پاي به وادي تنهايي، بيکسي و آيندهي ناروشن گذاشتهاند.
در اين ميان اما آوارهگان زيادي هستند که به دليل نداشتن امکانات اقتصادي براي نجات جان خود تنها خود و اعضاي خانوادهي خود را به مرکز ولايتهاي همجوار بيرون کشيدهاند. اين خانوادهها به دليل نبود سرپناه، کمبود مواد غذايي، بيکاري، ناامني و تنگ شدن حلقهي محاصرهي طالبان بر کلانشهرها اکنون در وضعيت بد زندهگي به سر ميبرند.
زرمينه، يکي از هزاران آوارهي جنگ در ولايت کندز است که در پي افزايش ناامنيها و تصرف طالبان بر مناطقشان ناگزير شده به شهر فيضآباد، مرکز ولايت بدخشان پناه ببرد. ميگويد که طالبان همهي دار و ندار آنان را مصادره کرده و خانههاي مردم ملکي را به سنگر نبرد تبديل کردهاند.
خانم زرمينه ميافزايد: «طالبان پدرم را کشتند، هرچه که داشتيم را گرفتند و خانههاي ما را سنگر ساختند و خود مان را مجبور کردند آواره شويم.»
به گفتهي اين بانوي بيجاشد از جنگ، هماکنون او و صدها خانوادهي ديگري که در پي افزايش ناامني و تشديد نبردها به شهر فيضآباد، مرکز بدخشان آمدهاند در زير خيمهها به سر ميبرند و با تنگ شدن حلقهي محاصرهي طالبان بر اين شهر، آنان نميدانند با چه سرنوشت سياه ديگري روبهرو ميشوند.
جنگجويان گروه طالبان شنبه شب (16 اسد) از چندين استقامت بالاي مرکز ولايت بدخشان حمله کردند. آوارهگان و بيجاشدهگان جنگ که در باغها، کنار دريا و يا بلندي تپهها خيمه زده بودند، از ترس برخورد هاوان و سلاحهاي سبک و سنگين شب را در زير سنگها و مغارهها سحر کردند. خانم زرمينه، يکي از بيجاشدهگان اين رويداد ميگويد که سپري کردن شبي که طالبان بر مرکز بدخشان حملهي تهاجمي انجام دادند، برايش به اندازهي هزار سال سنگيني کرده است. او ميافزايد که با توجه به رد و بدل شدن آتش ميان نيروهاي امنيتي و طالبان در آسمان شهر فيضآباد، اميد براي ادامهي زندهگي را از دست داده بود.
به گفتهي خانم زرمينه، گروه طالبان با افزايش خشونتها همهي آرزوها و اميدهاي او را به خاک يکسان کرده و زندهگي را برايش به جهنم روي زمين بدل کردهاند.
خانم زرمينه اضافه ميکند: «براي ما هيچ زندهگي نماندند، تمام دار و ندار ما تاراج شد، خانهي مان تخريب شد، پدرم کشته شد و خودم با چهار فرزندم آواره شدهام و نگران هستم که در اين فضاي باز شب و نيم شبي راکت و هاوان طالبان جان کودکانم را بگيرد.»
زرمينه با 400 خانوادهي ديگري از خانهاش بيجا شده و اکنون در باغ زراعت شهر فيضآباد روز و شبش را سپري ميکند. او ميگويد که کمکهاي ابتدايي از سوي نهادهاي کمککنندهي دولتي و غيردولتي برايش رسيده و ميتواند از طريق اين کمکها براي مدت محدودي مخارج زندهگياش را تأمين کند.
او اکنون نگران فرا رسيدن فصل سرما و خطر از دست دادن جان اعضاي ديگر خانوادهاش است. اين خانم علاوه ميکند، اگر نبردها همچنان ادامه يابد و طرفهاي درگير نتوانند به يک توافق سياسي دست يابند، ناگزير است زمستان سردي را زير خيمه سپري کند. به گفتهي او، زندهگي در فضاي سرد بدخشان با وضعيت موجود ناممکن است.
خانم زرمينه اضافه ميکند که در ولايت کندز روزگار خوبي داشته، شوهرش دکاندار بوده و فرزندانش به مکتب ميرفتند و زندهگي آرامي داشتند. او با وجود ناامني در کندز با زمزمههاي گفتوگوهاي صلح به آيندهي درخشاني اميدوار بوده، اکنون اما با افزايش خشونتها و آوارهگي همهي آرزوهايش به يأس بدل شده است.
زرمينه ميگويد که دوست داشت پسران و دخترانش پس از فارغ شدن از مکتب به دانشگاه بروند و پزشک و مهندس شوند و با خدمت به جامعه باعث افتخار خانوادهيشان شوند.
اين بانوي آواره از جنگ که اشک در چشمهايش حلقه ميزند، بيان ميکند که اکنون اميدي به فرداي بهتري ندارد و هر لحظه نگران است که با از دست دادن کدام عضو خانوادهاش پاي گليم غم خواهد نشست.
زرمينه يکي از هزاران بيجاشدهي سرگردان جنگهاي طالبان و نيروهاي دولتي است که بغض گلويش را گرفته است. او به سختي ميتواند سخن بزند، ميگويد که بزرگترين آرزوي زندهگياش اين است که جنگ پايان يابد و بتواند به خانه و کاشانهاش برگردد.
در نبردهاي بيش از يک ماه اخير هزاران خانواده از ولايتهايي که بيشترين شدت جنگ و خونريزي را دارند، به مناطق مرکزي و ولايتهاي نسبتاً آرام پناه آوردهاند.
بيجاشدهگان جنگ ميگويند که با افزايش حملههاي تهاجمي طالبان بر کلانشهرها و مناطق مرکزي نگرانيهاي آنان بيشتر شده و نميدانند به کجا فرار کنند. بيجاشدهگان ميافزايند که توانايي مالي و امکانات براي فرار از کشور را ندارند و آنان ناگزيرند مرگ زير شلاق و تازيانهي طالبان را بپذيرند و به اين وضعيت در اوج بيچارهگي و درماندهگي تن بدهند.



