اندیشه و شناخت

در باره لودویگ ویتگنشتاین‌

گردآورنده: مکارم داریوش

مفهوم عرفان از نظر ویتگنشتاین

ویـتگنشتاین‌ به هـنر، بـویژه موسیقی‌ با شگفتی تمام می‌نگریست و اظهار می‌داشت، محال‌ است‌ که بتواند بگوید موسیقی چه مقدار بـر زنـدگی او تـأثیر نهاده است. ویتگنشتاین در رساله‌ منطقی‌-فلسفی میان 2 چیز تمایز قائل می‌شود: جهان به‌مثابه کلیتی از امور واقع‌ کـه‌بـه کلام درمی‌آیند و دیگری امـوری کـه‌ به‌ کلام درنمی‌آیند و فقط نمودنی‌اند و اخلاق، زیـباشناسی، دیـن و هـمچنین ارتباط میان زبان وجهان از این‌ دست هستند. ویـتگنشتاین از ایـن امور با تعبیر «عارفانه» یاد می‌کند که‌ شاید تعبیر گمراه کننده‌ای باشد. عرفان ویتگنشتاین عـرفان‌ مـتفاوتی‌ است‌ و جهان‌ را به ‌منزله‌ یک «کل محدود» می‌نمایاند که در آن امور اخلاقی و زیباشناختی در بیرون جـهان واقـع قرار دارند و نشان از چیزهایی مـی‌دهند کـه فـقط آن چیزها برای انـسان اهـمیت‌ حیاتی دارند. ویتگنشتاین در یـادداشت‌های کـه بخش عمده رساله از آن گرفته شده، هنر را نوعی از بیان توصیف کرده و عقیده دارد، اخلاق جهانی از مـنظر ابـدیت نگریسته‌ می‌شود، حال آنکه هنر چـیزی اسـت که از مـنظر ابـدیت بـه آن نمی‌نگریم. موضع اخلاقی‌ انسان‌ در قبال جهان در شخصیت‌ یا خصلت مشهود در جهان دیده می‌شود و این شـخصیت شـاید شـخصیت خود انسان باشد زیرا به‌ عقیده او دنـیای انـسان سـعادت‌مند بـا دنـیای انـسان نگون‌بخت‌ متفاوت‌ است. در برهه ای از زمان این تصور شکل‌ گرفت‌ که زیبایی‌شناسی‌ از دید ویتگنشتاین مـوضعی مـعارض با جوهرگرایی دارد. هرچند ویتگنشتاین مفهوم هنر را هرگز به این شیوه مورد بحث قرار نداد اما از روش‌های او چـنین بـرمی‌آید کـه تعریف‌روشن و قابل فهمی از ذات‌ هنر یا وجه مشترک آثار هنری‌ نـمی‌توان ارایه داد. بـراین اسـاس، نگرش ویتگنشتاین نه در تعارض باجوهرگرایی و نه‌ موافق با آن است‌.

تأثیر ویتگنشتاین در زیبایی شناسی و فلسفه

ویتگنشتاین مطالب اندکی درباره موضوعات هنری نوشت اما هـمین نـوشته‌های اندک‌ بر زیبایی‌شناسی‌ و فلسفه هنر تأثیر بسیارگذاشته‌اند. با این‌ حال از زمان انتشار کتاب جستارهای فلسفی تاکنون، فلاسفه هنر دریافته‌اند که بـسیاری از عـقاید مهم ویتگنشتاین درخصوص‌ فلسفه‌ ذهـن‌ و زبـان برای حل پرسش‌های زیباشناختی نیز مهم‌اند و اهمیت‌ تأثیر این عقاید بر مسایل زیباشناختی کم‌تر از تأثیر آنها بر فلسفه ذهن و زبان نبوده است. ویتگنشتاین کـوشید بـه‌جای پذیرش‌ متعبدانه‌ که‌ نـظریه‌پردازان از دیـرباز با آن مواجه بوده و سپسبه گمانه‌پردازی‌ درباره آنها پرداخته‌اند، برای گریز از آن مسایل به شیوه تازه‌ای برای حل آنها دست یابد. رویکرد جدید ویتگنشتاین برپایه مفهوم «شـباهت خـانوادگی» بود اما تأثیر بزرگ این‌ رویکرد موجب این فکر شد که اهمیتی که نـوشته‌های فـلسفی او بـرای زیبایی‌شناختی قائل‌ است‌ از موضعی مغایر با ذات‌گرایی قابل تبیین است.

فلسفه‌ ذهن از دیدگاه ویتگنشتاین متضمن‌ مطالب‌ مهمی‌ درباره ماهیت نفس‌ یا خود است اما به‌همان‌ اندازه‌ در موضوع ادراک نیز نکات سودمند دارد. حـوزه دیگر پژوهش‌های مربوط به زیبایی‌شناسی ویتگنشتاین فلسفه فرهنگ است که ‌بالطبع‌ متضمن تحقیق بیشتر در روندهای زیباشناختی و همچنین حوزه‌های مهم فـلسفه زبـان ویـتگنشتاین از جمله‌ زبان‌ خصوصی و قاعده‌جویی است. ویتگنشتاین‌ تردید داشت که نوشته‌های فلسفی‌اش در بستر فرهنگی عـصر او درسـت فهم شده‌ باشد و در پژوهش‌های فلسفی بیان می‌دارد که مواجهه با یک مساله فلسفی مانند سروکله زدن با یک بیماری است. او در ملاحظاتی پیرامون مبانی ریاضیات می‌نویسد: «بیماری ناشیاز مسایل فلسفی را می‌توان از طریق تغییر شیوه تفکر و شیوه زندگی درمان کرد و نه از رهگذر درمانی که ساخته‌ و پرداخته افراداست.»  ویتگنشتاین می‌گوید: «من به هیچ عنوان مطمئن نیستم که دیگران باید کار من را ادامه دهند تا از این طریق بتوان تغییری در شیوه زندگی مردم ایجاد کرد، کاری که تمام این سنخ پرسش‌ها را بیهوده و زاید می‌سازد.»

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
رفتن به نوار ابزار