فرهنگ و هنر
خطر استبداد دينی در نظام پساصلح افغانستان
استبداد واژهاي عربي به معناي خودکامگي و خودرأي بودن است. با سخن گفتن از استبداد، ذهن به گونه ناخودآگاه به طرف استبداد سياسي ميرود. اما اين تنها استبداد سياسي نيست که زندگي را به کام مردم تلخ ميکند، بلکه استبداد در محيطهاي کوچک و بزرگ ديگر نيز باعث سلب انواع آزادي هاي اجتماعي و مدني ميشود.
استبداد ديني يکي از انواع استبداد است که در کشورهاي اسلامي نيز به کثرث وجود دارد، استبداد ديني همان استبداد داخلي است که با سوء استفاده از دين و بنام دين انجام ميشود، همان استبداد داخلي که سيد جمالالدين افغان آنرا در قطار استعمار خارجي و از بزرگترين مشکلات جهان اسلام برشمرده است.
با اينکه استبداد ديني لزوماً استبداد سياسي را با خود به همراه دارد اما دامنه استبداد ديني گستردهتر از استبداد سياسي است. در استبداد سياسي، قدرت نظامي تنها ابزار است، در حاليکه در استبداد ديني برعلاوه قدرت نظامي از دين نيز به عنوان ابزار براي توجيه استفاده ميشود.
محترم شمردهشدن آزاديهاي مدني و اجتماعي در صدر اسلام:
با بررسي حکومت پيامبر و خلفاي راشدين ميتوان دريافت که در آن زمان، دين به عنوان نسخه نجات بخش بشريت به سوي پيشرفت و آسايش هر دو گيتي مطرح بوده و به آزادي هاي مدني و اجتماعي افراد احترام ميشده است. اما پس از تبديل شدن خلافت به سلطنت، در زمان امويها، عباسيها، عثمانيها و… از دين به عنوان يک ابزار براي توجيه استبداد سياسي استفاده شده است.
به گونه مثال در موارد ذيل، احترام به حقوق و آزادي هاي مدني و اجتماعي و حقوق اقليتها به گونه واضح مشاهده ميشود.
1 – در زمان خلافت عمر بن خطاب، آورده اند که خليفه «روزي در ميان مردم براي سخنراني برخاست و گفت: اي مردم بشنويد و اطاعت کنيد. مردي برخاست و سخنان وي را قطع کرد و گفت: نميشنويم و اطاعت نميکنيم. عمر به آرامي گفت: اي بنده خدا! چرا؟ مرد گفت: اين لباسي که شما پوشيديد به هر کدام از ما به قدري رسيد که فقط براي ستر عورت کفاف ميکرد. شما بقيه را از کجا آورديد؟ عمر به فرزندش (عبدالله) گفت: برخيز و جواب او را بده. عبدالله برخاست و گفت: يکي سهم من بود که به پدرم دادم تا براي خود لباس کاملي بدوزد. آنگاه حاضرين قانع شدند و آن مرد با احترام گفت: اي امير المؤمنين! اکنون بگو تا بشنويم و اطاعت کنيم.»
2- عمر بن خطاب «روزي در خطبه اي به مردم گفت: مهريه زنان را از چهل اوقيه بيشتر نکنيد. و اگر بيشتر کنيد، بقيه را به بيتالمال خواهم داد. زني اعتراض کرد و گفت: توحق نداري چنين کني. عمر گفت: چرا؟ زن گفت: به خاطر اينکه خداوند فرموده است: ترجمه: و مال فراواني (به عنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزي از آن پس نگيريد! آيا براي بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل ميشويد؟! (مگر مؤمنان را چنين کاري سزد؟!) [النساء: 20]، آنگاه عمر گفت: زني درست گفت و مردي خطا نمود».
3- در زمان خلافت علي ابن ابيطالب، آورده اند که «امام در موقع محاکمه يا اجراي عدالت، بين خود و توده مردم فرقي نميگذاشت، بلکه براي آرامش روح خويش، در صورت لزوم در محاکمه شرکت ميکرد. به همين سبب، علي وقتي که زره خود را در نزد يک مرد عادي مسيحي پيدا کرد، او را به پيش يکي از قضات بنام شُريح برد تا موضوع را در آنجا حل کنند. هنگامي که هر دو در برابر قاضي قرار گرفتند، علي گفت: اين زره من است و من آنرا نه فروخته ام و نه به کسي بخشيده ام! قاضي از مرد مسيحي پرسيد که درباره ادعاي پيشواي مسلمانان چه ميگويي؟ عرب مسيحي گفت: اين زره از آن من است و البته من امير مؤمنان را دروغگو نميدانم! قاضي به سوي علي برگشت و پرسيد: شما گواه و دليلي داريد که اين زره مال شماست؟ علي خنديد و گفت: شريح راست ميگويد، من گواهي ندارم. و شريح حکم داد که زره مال مرد مسيحي است.
مرد مسيحي آنرا گرفت و به راه افتاد و امير المؤمنين به او مينگريست، ولي آن مرد چند قدمي بيشتر نرفته بود که برگشت و گفت: من شهادت ميدهم که اين گونه داوري از داوريهاي پيامبران است. پيشواي مسلمانان مرا به نزد قاضي ميآورد و قاضي بر ضد او حکم ميکند! و سپس گفت: به خدا زره از آن توست، و من در ادعاي خود باطل بودم.»
استبداد ديني در ميان مسلمانان:
بعد از استبداد راي در ميان خوارج نهروان، استبداد در شيوه حکومتداري براي اولين بار در زمان يزيد بن معاويه به وجود آمد، يزيد بن معاويه با سوء استفاده از مفاهيم و اصطلاحات ديني موجود در آن زمان «خليفه، خروج بر عليه حکومت اسلامي و…» در پي توجيه سرکوب مخالفان و منتقدينش بود که با انقلاب روشنگرانه و استبداد ستيزانه امام حسين مواجه شد.
پس از يزيد در حکومتهاي امويها، عباسيها، عثمانيها و… نيز استبداد ديني وجود داشته و حتي تاکنون نيز نگرش نقادانه در مورد تاريخ اسلام در ميان بسياري از علماي ديني وجود ندارد.
مدعي حکومت اسلامي «ولايت فقيه ايران» و استبداد ديني:
گذشته از مسايل داخلي ايران و توجيه استبداد سياسي با مفاهيم ديني، در نيم قرن اخير و پس از پيروزي انقلاب در ايران و افغانستان، حکومت اسلامي در مناطق مرکزي «شوراي انقلابي اتفاق اسلامي افغانستان» که توسط آيت الله العظمي بهشتي رهبري ميشد نيز بخاطر تضاد منافع جغرافيايي با حکومت ولايت فقيه ايران، توسط گروههاي که وزارت خارجه ايران «واحد نهضتها» از آنان حمايت ميکرد، تضعيف و سقوط داده شد. در حاليکه آيت الله العظمي بهشتي از شاگردان آيت الله العظمي خويي و خود داراي نظر فقهي و مجتهد «حد اقل همسطح آيت الله خميني» بود، اما در جنگ با وي، گروههاي مورد حمايت وزارت خارجه ايران از مفاهيم ديني استفاده کردند که اين خود نمونه اي روشن از استبداد ديني در سياست خارجي ايران است.
استبداد ديني در دوران حاکميت طالبان:
قتل عام سرپل، قتل عام ماه اسد 1377 در مزار شريف، قتل عام 19 جدي 1379 در يکاولنگ و تخريب بوداي باميان در 21 حوت 1379 (11 مارچ 2001) از عمدهترين مواردي هستند که توسط طالبان انجام يافته و در زير عنوان استبداد ديني قرار ميگيرند. زيرا همه قتل عامها با توجيه ديني (سوء استفاده از دين) صورت گرفت و در حاليکه آثار باستاني در مصر، افغانستان و ديگر کشورهاي اسلامي بعد از قرنها تصرف آن توسط مسلمانان، به حالت اول باقي مانده بود. اما طالبان پس از تخريب بوادي باميان، در نشريه ضرب مؤمن که از پاکستان به نشر ميرسيد، با عنوان «افغانستان، سرزمين بت شکنان!» در پي يافتن توجيه ديني براي تخريب بودا شدند.
خطر استبداد ديني در نظام پسا صلح افغانستان:
اکنون که پس از نزديک به دو دهه جنگ، طالبان ميخواهند يکبار ديگر به قدرت برسند، زمزمههاي در مورد چگونهگي نظام پساصلح در افغانستان، خطر بُروز دوباره استبداد ديني توسط اين گروه را به وجود آورده است.
مردم افغانستان براي داشتن يک آينده مبتني بر ارزشهاي انساني، اسلامي و براي داشتن يک نظام اسلامي مبتني بر اراده مردم در پساصلح بايد به يک «اجماع ملي» برسند و از به وجود آمدن انواع استبداد و ديکتاتوري «ديني و يا سيکولار» در نظام پساصلح جلوگيري کنند.
منابع:
1 – صلابي، دکترعلي، 1388، عمر فاروق.
2- جرداق، جرج، 1379، امام علي صداي عدالت انساني، ترجمه: سيدهادي خسروشاهي.
3- مژده، وحيد، 1383، افغانستان و پنج سال سلطة طالبان.
عبدالجليل موحد افغان