اوضاع عمومي آهسته – آهسته به طرف نمايان شدن چهره هاي ديگر گروههاي افراطي روان است. گروه طالبان که در يک بستر سنتي شکل گرفت تا هنوز بدون داشتن کدام برنامه مدون، به حيات سياسي شان ادامه داده و فقط با ارتکاب ظلم و وحشت توانسته اند ابراز وجود نمايند، البته در بعضي مناطق از قوميت، زبان، مذهب و رابطه هاي استخباراتي و قاچاق نيز براي نفوذ شان استفاده نمودند، اما بستر اصلي خيزش شان همان باور هاي سنتي – مذهبي است که هيچ فکر سياسي، قرائت مذهبي و گروه ديگر را قبول ندارند و حتا بسياري ها را واجبالقتل ميشمارند. در اين ميان رابطه القاعده و گروههاي متعدد افراطي ديگر از کشورهاي چون تاجيکستان، ازبيکستان، چين، اويغورها و… با تحريک طالبان بيشتر يک رابطه استخباراتي بوده نه ايديولوژيک، چون القاعده و متحدين اش بيشتر سلفي ها هستند که با حلقات متعدد شامل در تحريک طالبان شديداً مخالف هستند، حتا همديگر شان را تکفير ميکنند. مخالفت هاي درون گروهي طالبان به مانند اژدهاي خفته و چند سر است که ميتواند باعث کشتار هاي خونين در ساحات تحت کنترل شان شود.
اما تا حال از تقابل اين فرقه هاي متضاد مذهبي توسط دست هاي پنهان استخباراتي جلوگيري صورت گرفته چون ماهيت فعاليت شان تا حالا خيلي مخفي و پنهاني بوده ولي پس از اينکه بعضي ولسوالي ها در دست شان افتاد، اين اختلافات آهسته – آهسته گردن فرازي را شروع کرده که به تازهگي در بدخشان والي طالب ها دستور داده تا سلفي ها، شيعه هاي اسماعيلي، پنج پيري ها و اخواني ها را شناسايي و گردن بزنند، حتا والي طالب ها به طور شفاهي گفته که در صورت حمايت دوستان عرب شان از سلفي ها، آنها را (سلفي ها را) به خطوط مقدم جنگ بفرستند تا کشته شوند و در قلمرو آنها زنده نمانند. اينگونه برخورد تندروانه طالبان باعث خواهد شد که جنگجويان سلفي شان از اين گروه جدا و احتمالاً با داعش يکجا شوند. در صورت يکجا شدن سلفي هاي خارجي گروه طالبان با داعش و همکاري سلفي هاي بومي بدخشان، کنر، نورستان و تخار با داعش وضعيت جغرافياي جنگي شمال شرق کشور را به شدت خونين و خطرناک خواهد ساخت که بدون شک شعله هاي آتش آن به بيرون از مرز هاي افغانستان نيز سرايت مينمايد. با توجه به حساس بودن وضعيت نياز است که جهانيان به همکاري نيروهاي ضد تروريستي در منطقه بپردازند تا جلو فعاليت هاي نظامي و فکري همه گروههاي تروريستي گرفته شود، چرا که با گذشت زمان هر گروه فرصت سربازگيري را پيدا ميکند و براي خودشان پايگاه هاي اجتماعي ايجاد مينمايند و موضعگيري هاي عقيدتي شان عليه همديگر علنيتر ميگردد. آسيب تقابل عقيدتي گروههاي تروريستي به نقاط ديگر کشور نيز ميرسد که شايد در مناطق تحت کنترل شان مرتکب جنايت هاي وحشتناک بشري شوند که وقيح تر از جنايت داعش در سوريه و عراق باشد. براي تضعيف پايگاه فکري گروههاي افراطي نياز است تا در وزارت هاي دفاع ملي، داخله، امنيت ملي و شوراي امنيت معاونيت هاي امور عقيدتي و سياسي ايجاد گردد و در همه قطعات عسکري فارغان دانشکده هاي شرعيات و مدارس ديني جذب شوند تا سربازان و افسران نظامي را در جبهه جنگ رواني عليه دشمن روحيه دهند و حمايت نمايند که دفاع از وطن جهاد است نه فقط يک مکلفيت شهروندي. چرا که بدون انگيزه هاي معنوي مشکل است که سربازان را خوبتر انگيزه دفاع از وطن و مردم را بدهند.